نذری داغ...
دیشب بعد پختن شله زرد هر ساله بردیم جلو دسته عزاداری هیأت پخش کردیم با دایی و احمد بعد من رفتم دنبال آقاجون که از بیمارستان برن دارشفا // شما ها رو بردم هیأت فاطمی ... بعد خودم برگشتم و ماشین رو پارک کردم و اومدم داخل تا 10 طول کشید بعد هم برگشتیم خونه تا مامانی و آبجی برن خونه که صبح با خاله جون برن دیهوک که برنامه نذری امسال بهم ریخت و موکول شده به شب که اونا هم پشیمون شدن از رفتن ....... منم که به خاطر شیفتای شلوغ آقاجان قصد ندارم برممممممممم ... دیشب رفتم دنبال خاله و هانیه و مذیم و رفتیم یه سر پیش مرضی تا 12 ه خواستم برم دنبال آقاجان ... صبح هم ساینا جون و خاله اومدن خونه پیش من و سما جون تا ظهر که عمو اومدن دنبالشون ... بابای فاطمه ا...
نویسنده :
ملیحه
15:17